جدول جو
جدول جو

معنی باج گزار - جستجوی لغت در جدول جو

باج گزار
(بَ دَ / دِ)
باج دهنده. (آنندراج). مالیات بده. آنکه بکسی باج میدهد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خراج گزار
تصویر خراج گزار
خراج دهنده، مالیات دهنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فام گزار
تصویر فام گزار
اداکنندۀ وام، پرداخت کنندۀ وام
فرهنگ فارسی عمید
کسی که اموالی از محلی جمع آوری کند و به مخدوم خود یا دولت تحویل بدهد
فرهنگ فارسی عمید
(گُ)
عمل باج گزار. پرداخت باج. تأدیۀ مالیات. چیزی که قابل دادن باشد
لغت نامه دهخدا
(غِ مِ)
دهی است از دهستان مسکون بخش جبال بارز شهرستان جیرفت که در 23 هزارگزی جنوب خاوری مسکون و 2 هزارگزی جنوب مالرو مسکون به کروک واقع است و 6 تن سکنه دارد. مزارع کهورآباد و کنارستان جزء این ده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(هَِ)
ده کوچکی است از دهستان حرجند بخش مرکزی شهرستان کرمان در 48هزارگزی شمال کرمان و 4هزارگزی باختر راه مالرو شهداد. سکنۀ آن 28 تن است. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(خِ مَ کُ نَنْ دَ / دِ)
کسی که مالی را که از اراضی و املاک بدست آورده، تحویل مخدوم یا دولت دهد. این کلمه را در فرهنگها ’مالگذار’ نوشته اند و آن صحیح نیست. (فرهنگ فارسی معین). و رجوع به مالگذار شود
لغت نامه دهخدا
(گُ)
رجوع به بادگذار و ناظم الاطباء شود
لغت نامه دهخدا
(زرر / زَ بَ)
حاج. آنکه زیارت کعبه با شرائط وارده در شرع کند:
گر بشنود کسی که تو پهلوی کعبه ای
حج ناگزارده شود از کعبه باز پس.
سعدی
لغت نامه دهخدا
تصویری از کار گزار
تصویر کار گزار
انجام دهنده کار، عامل مامور (حکومت) : (کار گزاران و قاصدان سلاطین روزگار بسیار بگرمینه میگذرند) (انیس الطالبین بخاری. نسخه خطی کتابخانه دهخدا 154) ، (وزارت خارجه قدیم) مامور وزارت خارجه در شهرهایی که قنسولهای خارجی اقامت داشتند و او مامور رسیدگی بامر یکی از طرفین دعوی - در صورت تابعیت ایران - و مذاکره با قنسولها بود. توضیح در عهد قاجاریه بدین معنی غالبا} کار گذار {مینوشتند، کسی که کار های بانک را در شهری دیگر انجام دهد. توضیح بهمه این معانی بخطا} کار گذار {نوشته و مینویسند کار گذار
فرهنگ لغت هوشیار
هیر گزار کسی که مالی را که از اراضی و املاک بدست آورده تحویل مخدوم یا دولت دهد. توضیح این کلمه را در فرهنگها مالگذار نوشته اند و آن صحیح نیست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باج گیر
تصویر باج گیر
کسی که به زور از دیگران پول بستاند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خراج گزار
تصویر خراج گزار
((~. گُ))
مالیات دهنده، باج دهنده
فرهنگ فارسی معین
زایر بیت اله، حاجی
فرهنگ واژه مترادف متضاد